معنی بی نشان - جستجوی لغت در جدول جو

بی نشان: بدون علامت

تصویری از بی نشان — تصویر بی نشان

فرهنگ لغت هوشیار

بی نشان: بی علامت، بی اثر، کسی که نام و نشانی از او در دست نیست، گمنام

تصویری از بی نشان — تصویر بی نشان

فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی نشانه — تصویر بی نشانه

بی نشانه

Unpromising

دیکشنری فارسی به انگلیسی

بی نشانه

необещающий

دیکشنری فارسی به روسی

بی نشانه

wenig vielversprechend

دیکشنری فارسی به آلمانی

بی نشانه

безперспективний

دیکشنری فارسی به اوکراینی

بی نشانه

mało obiecujący

دیکشنری فارسی به لهستانی

بی نشانه

无前景的

دیکشنری فارسی به چینی

بی نشانه

pouco promissor

دیکشنری فارسی به پرتغالی

بی نشانه

poco promettente

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

بی نشانه

poco prometedor

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

بی نشانه

peu prometteur

دیکشنری فارسی به فرانسوی

بی نشانه

weinigbelovend

دیکشنری فارسی به هلندی

بی نشانه

ไม่น่าจะสำเร็จ

دیکشنری فارسی به تایلندی

بی نشانه

tidak menjanjikan

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

بی نشانه

غير وعيدٍ

دیکشنری فارسی به عربی

بی نشانه

निराशाजनक

دیکشنری فارسی به هندی

بی نشانه

חסר סיכוי

دیکشنری فارسی به عبری

بی نشانه

前途のない

دیکشنری فارسی به ژاپنی

بی نشانه

전망이 없는

دیکشنری فارسی به کره ای

بی نشانه

umutsuz

دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

بی نشانه

isiyohakikisha

دیکشنری فارسی به سواحیلی

بی نشانه

আশাহীন

دیکشنری فارسی به بنگالی

بی نشانه

بے امید

دیکشنری فارسی به اردو

تصویری از بی نهان — تصویر بی نهان

بی راز، بی سر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بی نشاط — تصویر بی نشاط

کسل، بیحال، پژمرده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از آی نشان — تصویر آی نشان

(دخترانه)

آی (ترکی) + نشان (فارسی) دارای نشان ماه

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از بینشان — تصویر بینشان

بیعلامت بدون وجه مشخص

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بی دشتان — تصویر بی دشتان

بی دشتان

آئسه

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از گم نشان — تصویر گم نشان

مفقود الاثر

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از بی نیاز — تصویر بی نیاز

غیر محتاج و توانگر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بی گمان — تصویر بی گمان

بی تقصیر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از دل نشان — تصویر دل نشان

مطبوع مقبول خوش آیند، با اثر موثر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بی گمان — تصویر بی گمان

بی تردید، بدون شک، مطمئناً، بی شک، مسلما، یقینا، قطعا، حتماً

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از بی کران — تصویر بی کران

بی نهایت، نامحدود

فرهنگ واژه فارسی سره